مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
دنیـا چه با عـزیـز دل بـوتـراب کرد؟ ابری رسید و خون به دل آفـتاب کرد سنی نـداشت یکـشبه مـویش سفـید شد رویش حنا کشید غمش را خضاب کرد از کـوچـههای تـنگ دگر رد نمیشود این کوچهها چقدر حسن را عذاب کرد! دستی که خورد بر روی مادر به کوچهها آن دست گـنبد حسنش را خـراب کرد چون روزه بود تشنگیاش اوج میگرفت وقـت اذان رسـیـد تـقـاضـای آب کـرد فـهمـیـد آب نیـست ولی باز سر کـشید این زهر لعنتی جگرش را کباب کرد سوزاند زهر از نوک پا تا سرش ولی چون راحـتش نمود ز دنیا ثـواب کرد از دوست زخم خورد و ز بیگانهها جدا دنـیـا چه با عـزیـز دل بـوتـراب کـرد |